جامعه شناسي صوري زیمل ( Formal Sociology)
صورت و محتوا در جامعهشناسی صوری
زیمل جامعه را فرآیندی واقعی می دانست که باید بر تحلیل نظام مند صورت های اجتماعی متمرکز شود. از دیدگاه وی افراد به جای برخورد با مجموعه ای سردرگم کننده از رویدادهای خاص، با شمار محدودی از صورت ها سروکار دارند پس جامعه شناس نیز باید همان کاری را انجام دهد که افراد عادی می کنند، یعنی تعیین شمار محدودی از صورت ها برای واقعیت های اجتماعی به ویژه برای کنش های متقابل اجتماعی به شکلی که بهتر قابل تحلیل باشند. در این رویکرد" محتواها " مجموعه ای از تمام انگیزه ها، منافع و مقاصد پدیده های موجود در افرادند که درک اولیه از صورت ها را تشکیل داده اند و افراد در کنش متقابل با دیگران از آنها بهره می برند. پس «صورت های اجتماعی» بازتاب الگوها و روال های عام رفتارند که افراد در خلال کنش های متقابل اجتماعی شان از میان آنها دست به انتخاب می زنند. به دیگر سخن به تعبیر زیمل صورت ها نشان دهنده روش سازمان دهی امکانات نامحدود زندگی هستند تا از ثبات ساختاری برخوردار شوند. از دیگر موضوعات اساسی مورد توجه زیمل کنش متقابل (جامعه زیستی) آگاهانه افراد بود. از نظر وی جامعه زیستی همواره افراط و تفریط بالقوه متضادی را دربر می گیرد؛ هماهنگی، تعارض، جذب، دفع، عشق و نفرت را.
زیمل حتی شیوه های ناقص رفتاری را از مشخصه های اصلی روابط بشری می دانست. از نظر او این امر ناشی از این است که در خلال کنش متقابل هم امکان بالقوه بروز پیامدهای مثبت وجود دارد و هم پیامدهای منفی. حتی تداوم رابطه عاشقانه عاشق و معشوق هم نیازمند «تخلیه عصبی» (یک سوپاپ اطمینان) است. در تجریدی ترین سطح فلسفی ، «محتوا » مفهومی است که آن جنبه هایی از واقعیت را بیان می کند که تعیینی قائم به ذات دارند، ولی درعین حال هیچ ساخت قابل شناختی را به نمایش نمی گذارند.
«صورت ها»اصول ترکیب کننده ای هستند که فاعلان انسانی باانتخاب عناصری با انتخاب عناصری از میان تودۀ بی شکل تجربه وتبدیل آنها به واحدهای معنی دار،فراهم می آورند. از آنجا که تجربه را می توان در قالب جهان ها ویا «دنیاهای »گوناگون صورت ها سازمان داد،آنچه در زمینه ای «محتوا» شمرده می شود در جای دیگر ممکن است «صورت» باشد (لوین،1381، 83) . هرگاه این تمایز را به جهان همبستگی وارتباط بشری گسترش دهیم ،محتوا به آن سائقه ها هدف ها واندیشه هایی اشاره خواهد داشت که به شیوه های مختلف ارتباط میان افراد را باعث می شود ؛ مثلاً ارتباط دو حزب بر مبنای صورتی از یک پیمان ممکن است از دلایلی مختلف ناشی می شود : پیش بردن یک کار با کمک یکدیگر،دریافت یا ارائه یک دوره آموزشی ، یا پیش بردن یک مبارزه سیاسی .به عکس به منظور تحقق یک چنین هدف هایی حزب ها ممکن است از طریق صورت کاملاً متفاوتی از همبستگیی با یکدیگر مرتبط باشنداز این قبیل اند همبستگی ناشی از سلطه اقتدارگر یا مبتنی بر دلبستگی های احساسی .
زیمل با تمرکز بر این تمایزات در جست وجوی چیست ؟واگر ما نیز به کاوش های او ادامه دهیم چه چیزی به دست خواهیم آورد ؟ نخست اینکه چه نگرشی به او این امکان را داد که علمی عقلی به نام جامعه شناسی
بنا کند که بیشتر از آن که دانشی فراگیر باشد ، که با همه واقعیت های مربوط به تجربه اجتماعی سروکارداردرشته ای است با موضوعی مشخص . زیمل عقیده داشت که برای یک رشته،داشتن موضوعی متمایز مستلزم
تمرکز تحلیلی متمایزی نیز می باشد . سایر رشته های علوم اجتماعی گرایش دارند تا حول یک علاقه وتوجه به حیطه معینی از حیات اجتماعی سازمان یابند . مسئله آنها این است که وقتی افراد با انگیزه کسب وکار (علم
اقتصاد) ،یا یادگیری(آموزش وپرورش ) یا قدرت(علم سیاست )به فعالیت می پردازند چه پدیده ای رخ می دهد.
زیمل دریافت که اگر جامعه شناسی بخواهد قلمرو خاص خود را داشته باشد باید با تمرکز تحلیلی نوینی سازگارشود ،آن نوع تحلیلی که متضمن تجرید از سپهرهای متفاوت «محتوا»یی است که برای صور ارتباطی ازقبیل
قرارداد،سلطۀ اقتدارگر یا عشق مشترک است. درواقع یک چنین مفهومی ممکن است برای کسانی که امروزه وظیفه درست جامعه شناسی را مطالعه پدیده هایی مانند مبادله، کشمکش ،قشربندی،شبکه های دوستی،سازمان
های رسمی ،جنبش های اجتماعی وانواع دیگری از «صور» می دانند ،چارچوب یکپارچه سازی فراهم آورد(این چارچوب همچنین ممکن است شاخه هایی از جامعه شناسی را که امروزه بیشتر به حوزه های محتوایی هدایت شده اند مثل جامعه شناسی دین وعلم وکار واوقات فراغت را نیز در بر گیرد ). (لوین،1381، 83) .
مشخصه دوم تمایز میان صور و محتواهای حیات اجتماعی ارتباط با آن یک دعوی هستی شناختی پذیرفتنی در مورد ماهیت «جامعه» است.
زیمل هم با نظریه کل نگرانه که بر اساس آن جامعه یک موجودیت فراسازه واره یی (سوپر ارگانیک )،دارای هستی یا خواص اخلاقی مستقل است ،هم بانظریه ذره گرایانه که فقط به واقعیت فرد قائل است و وجود هرگونه قواعد فراتر از سطح فرد را رد می کند مخالف است . به جای ایندو وی چنین عنوان می کندکه «جامعه» از بر همکنش های ( تعاملهای) الگو داری که افراد به هنگام پیوند با یکدیگر،به منظور دستیابی به هدف های گوناگون می آفرینند ، تشکیل شده است . این عقیده او را بدانجا می کشاند که صور اجتماعی را هم محصول فعالیت خلاقه بشر و هم منابعی بنیاد گرفته از ارضا و یا محرومیت ناشی از کنش های انسانی بداند .
همچنین این عقیده چشم اندازی حی وحاضر برای پویایی شناسی دگرگونی های اجتماعی به دست می دهد که بنابه آن می توان گفت که دگرگونی وقتی به وقوع می پیوندد که صور جاری دیگر قادر به ارضای هدف هایی
که برای آن شکل گرفته اند نباشند. چنین دریافتی آشکارا با آن نوع کوشش هایی در جامعه شناسی معاصردمسازاست که سعی دارند محدودیتهای بالنسبه ثابت مدل نظام سازه واره ایی فراتر رفته واز طریق اصطلاحاتی از قبیل«ساختمان اجتماعی »،«ریخت زایی »،«چارچوبهای» کاربردی ، یا «ساخت یابی »مستقیماً به فرایندهای صورت آفرینی توجه کنند. (لوین،1381، 84) .
به این نکته نیز باید اشاره کرد که زیمل صور اجتماعی را نه فقط از محتوای زندگی اجتماعی متمایزمی کرد بلکه آنها را از دیگر صور نیز جدا می ساخت . او در آثاری که خارج از حیطه جامعه شناسی خودنوشته است با صور شخصیتی وصور فرهنگی نظیر مذهب ،علم فلسفه ،وهنر سروکار دارد . بنابراین زیمل اولین عالم اجتماعی بود که نوعی تمایز منطقی میان سطوح تحلیل روانشناختی،اجتماعی وفرهنگی قائل شد .
در نتیجه در طرح او انگیزش روانی و الگوهای فرهنگی به دو قلمرو جدا تعلق دارند : بر همین منوال اندمحتواها وقتی که منظر جامعه شناختی است ، وصور وقتی توجه به مسائل ساخت شخصیتی یا الگوهای فرهنگی معطوف است. (لوین،1381، 85) .
جامعه شناس صوری زیمل تلاشی آشکار است برای " صورت بندی هندسه روابط اجتماعی". دو ضریب هندسی که بیشتر مورد توجه زیمل بودند عبارتند از" فاصله اجتماعی" (برای مثال درخصوص دوگونه غریبه) و" تعداد اعضای گروه" (برای مثال درخصوص گروه دو نفره و گروه سه نفره.)
آنچه ارزش هر چیز را تعیین می کند فاصله اش از فرد است. از نظر زیمل چیزی که خیلی به فرد نزدیک باشد و دستیابی به آن خیلی آسان باشد یا چیزی که خیلی از افراد دور باشد و دستیابی به آن خیلی دشوار باشد ارزشمند تلقی نمی شود و ارزشمندترین چیزها آنهایی هستند که دستیابی به آنها با تلاش فراوان میسر باشد. مهم ترین صورت رابطه در کل جهان اجتماعی هم رابطه بین راهبر و رهروانش و میان فرادست و فرودستانش در اندیشه زیمل است و او به بررسی مناسبات فعال و پویای فرادست و فرودست می پردازد. از دیدگاه زیمل جامعه پذیری «شکل نمایش جامعه زیستی» است که عبارت از معاشرت با دیگران است. نخست برای خود معاشرت و دوم به سبب دلپذیر بودن کنش متقابل با دیگران که این کنش همواره از انگیزه هایی معین نشأت می گیرد یا برای دستیابی به اهدافی مشخص انجام می شود. این کنش ممکن است مبتنی بر الزامات، اطلاعات افراد، خواسته ها و تمنیات، خلاقیت و سایر عواملی باشد که بخشی از زندگی هستند و کنش متقابل بین افراد در گروه های بزرگ، آنها را به سمت تشکیل یک «جامعه» سوق می دهد و به این ترتیب است که «جامعه» صورتی واقعی به خود می گیرد.
«زیمل براین باور بود، كه هرگاه جامعهشناسی بخواهد موضوع خود را همه تعاملهای درون جامعه قرار بدهد، آنگاه جامعهشناسی دربرگیرنده چندین رشته علوم اجتماعی، نظیر علوم سیاسی، اقتصاد و ... میشود. لذا برای تعیین حیطه مستقل، در موضوع جامعهشناسی صوری، شكلهای جامعهپذیری و تعامل میان افراد را مبنای تجرید صورتهای جامعه در نظر گرفت.»( لوین، 1381، 83)
در واقع زیمل به تناظر علم هندسه كه با انتزاع شكل و صور اشیاء مادی از محتوای تشكیلدهنده آن تعریف میشود، علم جامعهشناسی را مطالعه جامعه، به لحاظ صور جامعهپذیری تعریف كرد. تا آنجا كه خود، میگوید: «اگر ما میتوانستیم كلیت شكلهای ممكن مناسبات اجتماعی را در سلسله مراتب و گوناگونیشان نشان دهیم، میتوانستیم دانش جامعه فینفسه را تكمیل كنیم.»(فریزی، 1374 : 81)
منظور از" محتوا "در جامعهشناسی صوری زیمل، جنبههایی از زندگی انسانی است كه افراد را به سمت معاشرت با دیگران میكشاند؛ نظیر سوائق، اهداف و نیّات كنشگران. " صورتها" نیز، آن الگوهایی هستند، كه محتویات اجتماعی در قالب آنها نمود و بروز مییابند.
از نظر زيمل صورت هاي اجتماعي قالب مادي يا نمود عيني محتواها هستند. به عبارت بهتر صورت هاي اجتماعي شکل عامي از کنش هاي اجتماعي اند که به هيچ روي يگانه نيستند. به عقيده وي صورت هاي اجتماعي يکسان اين خاصيت را دارند که محتواهاي متفاوت را شامل شوند. بنابراين پديده يي انساني چون رقابت که نوعي تعامل اجتماعي است مي تواند در کلاس درس دانش آموزان دبيرستان براي کسب نمره بهتر و دستيابي به رتبه ممتاز درس جامعه شناسي يا مسابقات تسليحاتي بين کشورها شکل گيرد. بر اين اساس آنچه در اينجا مدنظر قرار مي گيرد خود کنش رقابت است نه محتواي آن.
در نگاه زيمل صورت هاي جامعه زيستي ترکيب شکننده يي از گرايش هاي متضاد است. روابط جامعه شناختي اساساً ترکيبي از دوگانگي اند؛ فرآيندهاي اتحاد، هماهنگي و همکاري به منزله نيروهاي جامعه پذيري هستند که بايد در معرض جدايي، رقابت و انزجار قرار گيرند تا پيکربندي واقعي جامعه شکل بگيرد؛ صورت هاي بزرگ سازمان که جامعه را مي سازند يا به نظر مي رسند مي سازند بايد دائماً از سوي نيروهاي فردگرايانه و بي نظم متحمل آشفتگي، ناپايداري و فرسايش شوند تا با عقب نشيني و با ايستادگي، نيروي حياتي لازم براي واکنش و رشد را کسب کنند... براي بازسازي سيستماتيک جامعه شناسي صورت هاي اجتماعي زيمل (به عنوان مثال جامعه شناسي مد، تعارض، تبعيت، تقسيم کار و...) لازم است فهرستي از روابط قطبي شده (تمايز - تقليد، تعارض - يگانگي، مقاومت - تبعيت، افتراق- توسعه، فاصله گرفتن- نزديک شدن...) تهيه کرد و نشان داد جستارهاي جامعه شناسي صوري زيمل کاربرد ترکيبي اصل دوگانگي است. (واندنبرگ، 1386؛ 39)
صورت و معنا در همه جا مفاهيم نسبي و از مقولات شناختي هستند که براي پرداختن به پديده ها و سامان بخشيدن به آنان به شکلي عقلاني به وجود آمده اند. از اين رو ويژگي که از بالا مورد مشاهده قرار گرفته و در رابطه يي به عنوان صورت درک شده در رابطه يي ديگر، چنانچه از پايين به آن نگاه شود، بايد به عنوان معنا توصيف شود. (استونز، 1383؛ 117)
برای فهم جامعهشناسی صوری زیمل، باید دو متغیر تحلیلی مهم به كار رفته در ساخت صور اجتماعی را شناخت. این متغیرها اعداد و فاصله هستند:
- " اعداد"؛« بهترین استفادهای كه زیمل از مقوله ریاضی و اعداد در جامعهشناسی صوریاش نموده، مفهوم دوتایی و سهتایی اوست. به زعم وی با ورود عنصر سوم به یك گروه دو نفره، فراگردهای گوناگونی امكانپذیر میشود، كه پیش از این نمیتوانست اتفاق بیفتد. عنصر سوم میتواند نقش میانی و داور را ایفا كند و از بروز تنشها بكاهد؛ یا به عنوان شخصی ذینفع عمل کرده و از اختلاف دو عضو دیگر به نفع خویشتن بهرهبرداری كند و نیز میتواند نقش "تفرقه بینداز و حكومت كن" را ایفا نماید. یك گروه سه نفره، مسیرهای تازهای به روی كنشهای اجتماعی میگشاید. ضمن آنكه فرصتهایی را نیز محدود میكند.» (ریتزر، 1373، 156، و كورز،1377، 259-260)
- " فاصله"؛ در اندیشه زیمل، بُعد یا قرابت فاصله، عامل مؤثری در شكلگیری روابط اجتماعی است. توجه زیمل، روی فاصله بین عاملان و تغییراتی است كه برحسب آنكه مشاركتكنندگان از هم جدا باشند یا نزدیك، رخ میدهد. وی معتقد است، روابط مبتنی بر قرابت شدیدترند تا روابط مبتنی بر بعد یا فاصله دور. تنها دو شكل از روابط هستند كه فاصله روی آنها تأثیر ندارد؛ اولی روابطی كاملا غیرشخصی؛ مثل معاملات اقتصادی. دیگری روابطی كه متضمن شدت احساسات و عواطف است؛ مثل احساسات عمیق مذهبی یا روابط مبتنی بر عشق.
آنچه برای زیمل مهم است، سطح نیست؛ صورت است. كوزر بیان میكند، كه برای زیمل مهم نیست، دعوای بین زن و شوهر باشد یا دعوای دو كشور. زیمل از بحث اعداد خود در جامعهشناسی صوری، به این نتیجه میرسد، كه هرچه تعداد افراد بیشتر شود، نهایتاً بیاعتمادی بیشتر میشود. وی تا آنجا پیش میرود كه بحث تراژدی فرهنگی و پیچ و مهره شدن انسانها در كلانشهر را ذكر میكند؛ كه افراد در شهرها، نوعی احساس دلزدگی و بیاعتمادی دارند. این بیاعتمادی، مانع بروز آزادیها و فردیت افراد میشوند. (زیمل،1382،262)
بودون معتقد است جامعه شناسی صوری زیمل از نوع الگوهای کلان اقتصادی است که معلول تعدیل و تعادل میان آثار کنش های فردی است. از نظر او ایده زیمل این است که «شرایط و موقعیت هایی داریم که در آنها منافع و گزینشهای افراد را به آسانی می توان بازسازی کرد»(بودون، ریمون، 1383: 178) بدون اینکه نیاز به دانستن وضعیت های و محتواهای خاص کنش باشد.
منظور از محتوای جامعه شناسی آن جنبههایی از زندگی انسانی است که افراد را به سمت معاشرت با دیگران می کشاند؛ نظیر: سوائق، اهداف و نیات کنشگران(کرایب، یان، 1382: 114). در مقابل صورت ها آن الگوهایی هستند که محتویات اجتماعی در قالب آنها نمود و بروز می یابند.
فهرست قابل توجهی از صور گوناگون و متنوع اجتماعی که او در مقالات خود بدان ها پرداخته است وجود دارد؛ نظیر: غریبه، ولخرج، خسیس، رابطه فرمان دهی و فرمان بری، تضاد و رقابت.
لوین این صور را به 4 دسته کلی تقسیم می کند:
1- روابط یا فرآیندهای تعامل، مانند رابطه فرمانبری و فرماندهی و یا فرایند تضاد
2- نقش- موقعیت ها، مانند غریبه، ولخرج، خسیس و فقیر
3- جمعیت ها، نظیر اجتماع سری
4- الگوهای توسعه ای، همچون انکشاف گروهی و توسعه فردیت(لوین، دونالد ان.، 1381: 86).
ترنر تقسیم بندی عام تری ارائه می دهد که شامل فرآیندهای اجتماعی عام (نظیر تضاد و مبادله) و روابط نقش ساخت یافته (مانند غریبه) است(Turner, Jonathan H. 1998: 204).
از سوی دیگر کرایب به طور کلی صورت را به چهار طبقه کلی تقسیم نموده است؛ خردترین سطح انتزاعی به شکلهایی می انجامد که مربوط به روابط اجتماعی افراد با یکدیگر است و کلان ترین سطح انتزاع، جامعه به عنوان یک شکل کلی است.
در این میان دو سطح دیگر وجود دارد که یکی از آنها اشکال نهادهای قابل رؤیت و هدفمند اجتماعی نظیر دولت، اتحادیه های تجاری و کلیسا است و دیگری صوری هستند که به عنوان یک صورت بسط و توسعه می یابند، مانند رقابت و تضاد (کرایب، یان، 1382: 114). البته آنچه به عنوان صورت در جامعه شناسی صوری زیمل مطرح است مربوط به خردترین سطح روابط اجتماعی و صور توسعه یافته هستند و نهادهای اجتماعی و جامعه به عنوان یک صورت کلی مطرح نیستند. در نهایت می توان به متغیرهای تحلیلی مهم به کار رفته در ساخت صور اجتماعی اشاره کرد. مهمترین این متغیرها، اعداد و فاصله می باشند. توجه زیمل در تاثیر تعداد افراد بر کیفیت تعامل در بحث تفاوت میان گروه های دو نفره و سه نفره عنوان شده است و نقش فاصله بیشتر در تحلیل روابط و نقش های اجتماعی نمایانگر است. چنانچه غریبه نمونه صورتی اجتماعی است که نه آنچنان به گروه نزدیک است که خودی به حساب آید و نه آنقدر دور که عضو گروه به حساب نیاید(ریتزر، جورج، 1373: 156). لوین به این دو چهار متغیر موقعیت، ظرفیت، خود درگیری و تقارن را می افزاید. موقعیت به تفاوت های عمودی اجتماعی اشاره دارد؛ منظور از ظرفیت، احساسات منفی و مثبت دخیل در صور تعامل است؛ خود درگیری به میزان درگیری شخصییی اشاره دارد که صور مختلف همبستگی طلب می کنند و تقارن جوهره صور خاصی را که رابطه متقابل کامل را بیان می کنند، مشخص می نماید(لوین، دونالد ان.، 1381: 87).
مساله دیگری که می توان بدان اشاره کرد رابطه صورت و ساختار است. در حالیکه " صورت" از تجرید محتواهای اجتماعی نمود یافته حاصل می شود، " ساختار" از رابطه نسبتاٌ پایدار میان اجزای جامعه انتزاع می گردد. به عقیده هیبرل مفهوم شکل برای زیمل همان معنا را متبادر به ذهن می کند که مفهوم ساخت برای ساخت گرایان(تنهایی، 1377: 326).
در ساختارگرایی، منظور از ساختار یا روابط پایدار میان نهادهای اجتماعی است که بیان گر ساختار کلانی است که کلیت روابط اجتماعی بر اساس آن تنظیم شده اند(نظیر نظام های اجتماعی پارسنز یا آلتوسر) و یا به ساختارهای ذهن بشر اشاره می شود که نهادهای اجتماعی بر اساس این ساختارهای ذهنی که در تمامی انسانها مشترک هستند شکل می یابند. لیکن در صورت گرایی به انواع نمودهای روابط، فرآیندها یا نقش های اجتماعی توجه می شود که قابل مشاهده در تک تک روابط هستند. نظام های اجتماعی، اقتصادی یا سیاسی را نمی توان مستقیما مشاهده کرد، بلکه تنها قابل انتزاع از روابط میان اجزاء اجتماعی هستند؛ ولی رقابت، تضاد و نقش- موقعیت ولگرد یا غریبه را می توان در اشخاص و روابط روزمره دید و صرفا بایستی این ویژگیهای مشترک را از مشاهدات روزمره تفکیک نمود. به علاوه در حالیکه ساختارگرایی به جامعه شناسی کلان تعلق دارد، صورت گرایی متعلق به جامعه شناسی خرد می باشد. جامعه شناسی صوری زیمل، با وجود تغییر واژگان آن تداوم یافته است و شاید بتوان نمودارترین این تداوم را در مکتب تعامل نمادین و به ویژه در کار اروین گافمن دید. «متصدی پمپ بنزین» که عنوان رساله کارشناسی ارشد گافمن را تشکیل می دهد و حتی نظریه دراماتورژیک او، همگی نمونه هایی از انتزاع صور اجتماعی از محتواهای متکثر آن می باشند. در این نظریه ما شاهد آن هستیم که موقعیت های اجتماعی جلوی صحنه، پشت صحنه و خارج از صحنه تعیین کننده شیوه های متمایزی از رفتار در افراد با نیتها و مقاصد متفاوت هستند. از این رو می بینیم که فهم عمیق مکاتب نوین جامعه شناسی در گرو ریشه یابی آن در آثار جامعه شناسان کلاسیک و فهم صحیح آن می باشد.
شایسته است در اینجا به یکی دیگر از خصوصیات رویکرد جامعه شناختی زیمل اشاره کنیم وآن چیزی است که لوین(لوین، دونالد ان.، 1381: 89) آن را اصل دوگرایی (دوآلیسم) می نامد : فرض زیمل در این باره که صورتبندیهای اجتماعی را می توان از نو به آشکار شده ترین نحو، به صورت تجسم های خود به خودی مقوله های متضاد ارائه کرد. دراینجا باید اشاره کرد که این امر یک عقیده هگلی – مارکسی صرف نیست که تناقض ، نیروی پیش برندۀ دگرگونی
تاریخ را در خود دارد ، نظر گاهی که در مفهوم زیملی به حالت فشار زمانی بین صور بنیاد گرفته ونیازهای حیاتی ارتقاء یافته است بلکه حتی به طور بنیادی تر این عقیده است که شرط لازم برای ادامه هرجنبه ازحیات
ازهمزیستی عناصر متضاد نشأت می گیرد. پس خصوصیت دوگرایانه صوراجتماعی ویژگی اساسی وضعیت بشری است، چیزی که قابل تعالی نیست و هم از دوسودایی بودن ترتیبات غریزی انسان و هم از نیازهای
اجتماعی نشأت می گیرد . براساس این نیاز ،جامعه به نسبت هایی ازعدم تناسب در هماهنگی گرایش ها نیازدارد تا یک شکل معینی را به دست آورد.
حالت تفسیر دوگرایانه زیمل خود را به طرق مختلف ابراز می کند ، مثلاً در جایی که او صور را بر حسب گرایش های متضاد و یا کیفیت هایی حاصل از ترکیب این گرایش ها تعریف می کند . بنابراین ، مد صورتی است که همنوایی وفردی کردن را تلفیق می کند . حسادت وروابط کشمکشی در کل ، به وسیله عناصر قطبی تضاد وتجانس شکل می گیرند . فرمانبرداری تلفیقی است از گرایش به خواست زیر سلطه بودن وگرایش به مخالفت با فرمانفرما . رفاه خصوصی صورتی است که «هم خیلی کم وهم خیلی زیاد » به کسانی که به آن نیاز دارند عرضه می شود (لوین، دونالد ان.، 1381: 90) .
انتقادات:
ïکس با انتقال بحث از سطح مصداقي به سطحي روش شناختي و معرفت شناختي، محور وحدت بخش آراي زيمل را مشخص مي کند؛ «تحليلي از مفهوم زيمل درباره فرم يا صورت، نظمي را در آشوب ظاهري آثار او آشکار مي سازد و ثابت مي کند که قطعه هاي ظاهراً نامنسجم، ارتباطي تنگاتنگ با يکديگر دارند. به زبان ديگر، مي توان نشان داد که تمام آثار پخته زيمل با استفاده از همين مفهوم اصلي توليد شده اند. » در ادامه اïکس توصيفي از مفهوم فرم ارائه مي دهد که بسيار رندانه است؛ « فرم شايد مساله برانگيز ترين مولفه کل دستگاه مفهومي زيمل است؛ مبهم و فرار، اما در عين حال اساسي و بديهي. ». «مفهوم فرم، آنگونه که زيمل آن را به کار مي گيرد، به نحوي نظام مند مبهم است. اين مفهوم دست کم سه مدلول دارد. » با وجود اين مفسران زيمل از اين واقعيت آگاهي دارند که زير اين پاره ها و تکه هاي زندگي اجتماعي و معاصر که او آن را بررسي کرده است چارچوب نظري روشن و منسجمي وجود دارد (واندنبرگ، 1386؛ 5) .
|
منابع:
1- ابوالحسن تنهایی، حسین، 1377،درآمدی بر مکاتب و نظریه های جامعه شناسی، گناباد، نشر مرندیز.
2- استونز، راب، 1383، متفکران بزرگ جامعه شناسي، مهرداد ميردامادي، تهران؛ نشر مرکز.
3- بودن، ریمون، 1383، مطالعاتی در آثار جامعه شناسان کلاسیک 1، باقر پرهام، تهران، نشر مرکز.
4- ترند، جاناتان اچ؛1371، پیدایش نظریه جامعهشناسی، عبدالعلی لهساییزاده، شیراز، نشرفرهنگ.
5- ریتزر، جورج، 1373، نظریه های جامعه شناسی، احمد رضا غروی زاد، تهران، ماجد.
6- ریتزر، جورج، 1377، نظریه جامعه شناسی در دوران معاصر، محسن ثلاثی، تهران، انتشارات علمی
7- زیمل، گئورک؛ كلانشهر و حیات ذهنی، یوسف اباذری، نامه علوم اجتماعی، بهار 1382،شماره سوم
8- فریزبی، دیوید و سهیر، درک، 1374، جامعه، احمد تدین و شهین احمدی، تهران، نشر آران.
9- کرایب، یان، 1382، نظریه اجتماعی کلاسیک، شهناز مسمی پرست، تهران، نشر آگه.
10- کوزر، لوئيس، 1382، زندگي و انديشه بزرگان جامعه شناسي، محسن ثلاثي، تهران؛ انتشارات علمي.
11- کيويستو، پيتر، 1384، انديشه هاي بنيادي در جامعه شناسي، منوچهر صبوري، تهران؛ نشر ني.
12- لوین، دونالد ان.1381، آینده بنیانگذاران جامعه شناسی، غلامعباس توسلی، تهران، نشر قومس.
13- واندنبرگ، فردريک، 1386، جامعه شناسي جرج زيمل، عبدالحسين نيک گهر، تهران؛ نشر توتيا.
14- Ashley, David Mechael Orenstein, David, 1998, Sociological Theory, allyn & bacon
15- Turner, Jonathan H. et all, 1998, The Emergence of Sociological Theory, wadsworth