جامعه شناسي صوري زیمل    ( Formal Sociology)

 

جامعه شناسي صوري زیمل    ( Formal Sociology)

نویسنده :   سیدعبدالله حسینی

 

جامعه‌شناسان کلاسیک قرن نوزده هر یک شیوه ای متمایز و رویکردی خاص به جامعه و علم جامعه شناسی داشته اند. نگرش پوزیتیویستی دورکیم، رویکرد تفهمی ماکس وبر، درک دیالکتیک مارکس و چشم انداز صورت گرای زیمل، هر یک منجر به پارادایم های خاصی در حوزه جامعه شناسی می شوند که در مکاتب جامعه شناختی قرن بیست مشهود است.

گئورگ زیمل (۱ مارس ۱۸۵۸ - ۲۸ سپتامبر ۱۹۱۸)، جامعه‌شناس آلمانی و فیلسوف نوکانتی است که از پیشگامان جامعه‌شناسی به شمار می‌رود. وی خالق مکتبی در جامعه‌شناسی به نام جامعه‌شناسی صوری است و جامعه‌شناسی صوری به گونه‌ای از جامعه‌شناسی خرد گفته می‌شود که  معتقد است باید امور اجتماعی را خالی از محتوا بررسی کرد و به فرم‌ها (صورت‌های) امور اجتماعی اهمیت می‌دهد. زیمل از زمره جامعه‌شناسانی است که با اقبالی کمتر از دیگر جامعه‌شناسان معاصرش در اروپا مواجه شد؛ هر چند بیش از آنان در جامعه شناسی آمریکا به ویژه مکتب شیکاگو مورد توجه قرار گرفت؛ چنانچه پیشگامان جامعه شناسی آمریکایی نظیر پارک ، حامل میراث علمی زیمل به جامعه شناسی این کشور بوده اند(ریتزر، جورج،1377: 70). با این وجود تکثر و تنوع مطالب و موضوعات مورد علاقه زیمل باعث گردیده تا نسبت دادن سبک و شیوه ای معین در مطالعه جامعه شناسی به او دشوار باشد و حتی وی را سنت گریز تلقی کنند.                                                                                                                                      زیمل قبل از اینکه یک جامعه شناس باشد یک فیلسوف بوده و تربیت آکادمیک او نیز فلسفه بوده است. ازهمین روی تحت تاثیر کانت، جامعه شناسی خود را جامعه شناسی صوری نامیده است . بعلاوه تمایز میان فرهنگ عینی و ذهنی او نیز برگرفته از تمایز میان عین و ذهن در فلسفه کانت بوده است .                                                                     فرهنگ عینی در برگیرنده ی تمامی ساخته های انسانی اعم از مادی و غیر مادی می باشد . این موارد شامل دست ساخته ها ، اندیشه ها ، نوشته ها ، دین و... می شود . کلا تمامی ساخته های انسانی هنگامیکه از عرصه ی ذهن انسان خارج می شوند و وارد اجتماع انسانی می شوند در قلمروی فرهنگ عینی قرار می گیرند . این اشکال در شکل عینی خود چیزی جدای تک تک افراد جامعه قرار می گیرند و هستی مستقل خود را پیدا می کنند .                                             زیمل بر این عقیده است که در جوامع مدرن امروزی با افزایش شدت تقسیم کار،  تعداد حلقه های اجتماعی که یک فرد می تواند به آنها بپیوندد و رواج اقصاد پولی ، میان فرهنگ عینی و ذهنی شکاف عمیقی بوجود آمده است .                      از نظر زیمل فرهنگ عینی در دوران مدرن راه به سوی استقلال و جدایی هر چه بیشتر از فرهنگ ذهنی می برد. زیمل این امر را تراژدی دوران مدرن می خواند . به بیان دیگر به علت رشد سریع تر فرهنگ عینی ، آن بر فرهنگ ذهنی پیشی گرفته و آنرا تحت انقیاد خود در می آورد. در نتیجه فرهنگ عینی به تمدن یا تکنیک صرف تبدیل می شود و ارزشهای انسانی خود را از دست می دهد. زیمل این امر را" عینیت یافتن ذهن انسانی " می نامد . به نظر او این امر فاجعه تمدن مدرن می باشد چرا که در پی آن آفرینشهای خلاقانه افراد هنگامیکه وارد عرصه فرهنگ عینی می شوند چنان تسلبی پیدا می کنند که فرد نمی تواند آنها را در خود جذب کرده و با خود سازگار سازد . همین امر سبب تهی شدن جهان زیست انسان از ارزشها می شود .                                                                                                                 زیمل شکاف بوجود آمده  میان فرهنگ عینی و ذهنی را ناشی از تقسیم کار فزاینده در دوران مدرن می داند این تقسیم کار فزاینده فرد و محصول او را جزیی از فرهنگ عینی کرده و محصول کار فرد جزیی از یک کالای اقتصادی می شود که ربطی به ارزشهای ذهنی و فرهنگی او ندارد و در نتیجه فرد با آن احساس یگانگی نمی کند.                                    زیمل زندگی را یک جریان مداوم و مستمر می دانست که همواره در خود نوعی دیالکتیک را جای داده است . در همین راستا ، زیمل از دوگانگی نهفته در زندگی اجتماعی انسان سخن می گوید.                                                       وی تلاش دارد به جای تحمیل خودسرانه و انعطاف ناپذیر مقولات بر واقعیت اجتماعی از رهگذر معاملات خود درباره مسائلی چون فرادستی و فرودستی، جامعه پذیری، پنهان کاری و رازداری، فلسفه پول و فرهنگ شهرنشینی بررسی روشمندانه و جدیدی از این واقعیات را ارائه داده و چشم اندازهای نوینی در جامعه شناسی پدید آورد.
زیمل در بحث جامعه شناسی، جامعه را نه یک شیء یا یک ارگانیسم یا تنها برچسبی برای مخلوقی انتزاعی (ایده آل گرایانه) نمی دانست، بلکه آن را مجموعه ای از تمام کنش های متقابل الگودار فردی به شمار می آورد.                     از نظر زیمل جامعه شناسی را نمی توان علمی درباره هر چیز بشری دانست چرا که موضوع اصلی این علم عبارت است از توصیف و تحلیل اشکال خاص از کنش متقابل انسان. اگرچه او کل رفتار بشری را رفتارهای فردی می دانست اما معتقد بود بسیاری از این رفتارهای فردی را می توان برحسب تعلق های گروهی افراد و نیز قید و بندهایی تبیین کرد که اشکال خاصی از کنش متقابل به فرد تحمیل می کند.

زیمل مبانی نظری خودش را این‌گونه تشریح  می‌كند؛ كه این مادّه‌ی واقعیت نیست، كه به واقعیت هستی می‌بخشد؛ بلكه علاوه بر مادّه، عاملان دیگری نیز در كار است و آن "صورت" است. بنابراین صورت روابط انسانی مورد توجه او است. مفهوم صورت یا شكل برای زیمل، همان معنا را به ذهن متبادر می‌كند، كه مفهوم ساخت برای ساخت‌گرایان.       در ساختارگرایی، ساختار، بیانگر روابط پایدار میان نهادهای اجتماعی است؛ كه كلیت روابط اجتماعی براساس آن تنظیم شده‌اند؛ لیكن در صورت‌گرایی، به عنوان نمودهای روابط فرایندها یا نقش‌های اجتماعی، توجه می‌شود؛ كه قابل مشاهده در تك‌تك روابط هستند. نظام‌های اجتماعی، اقتصادی یا سیاسی را نمی‌توان مستقیما مشاهده كرد؛ بلكه تنها قابل انتزاع از روابط میان اجزاء اجتماعی هستند؛ ولی رقابت، تضاد، موقعیت ولگرد یا غریبه را می‌توان در اشخاص و روابط روزمره دید.(تنهایی، 1377، 326 و ترند،1371، 204)

ادامه نوشته

جامعه شناسی زیمل

 

خلاصه ای از کتاب جامعه شناسی جورج زیمل / فردریک واندنبرگ، (ترجمۀ عبدالحسین نیک گهر)

جورج زیمل اول مارس 1858 درمحله ای درمرکز تجاری برلین ، درساختمانی درتقاطع « فردریش اشتراسه» و« لایپزیک اشتراسه » متولد شده است. زیمل در دانشگاه همبولت برلین در رشته های تاریخ و فلسفه تحصیل کرده است: تاریخ را نزد استادانی چون مومسن، فون تریتشک، فون سی بل و درویسن آموخت و فلسفه را درمحضراستادانی چون هارمس و زلر. او در دانشگاه برلین علاوه بر استادانی که نام بردیم تحت تأثیر لازاروس و اشتاینتال، بنیانگذاران روانشناسی و روانشناسی باستیان نیز بوده است. [کوهنک، 1996 ص42-35] زیمل درسن شصت سالگی در28 سپتامبر1918 به بیماری سرطان کبد می میرد.

 
  BLOGFA.COM