آگوست کنت

مراحل توسعه جامعه و پیشرفت هر جامعه از نظر کنت وی مراحل تاریخی را در نظر گرفته که در آن جوامع قدیم هر شیئ قدرت مندی را خدای خود می دانستند گروهی عقاب گروهی شیر و گروهی ماه و..... بهر حال در این جامعه ها همه چیز خیر و شر را خدایی می پنداشتند  که مرحله ربانی مورد نظر کنت می باشد و درین زمان عقل و مشاهده  کاربردی نداشته و همه چیز به خدا بستگی داشت 

ولی در مرحله متافیزیکی یا فلسفی کنت چرایی و علت هاو ... شروع شد قبل از دوره رنسانس که حتی بسیاری از دانشمندان همچون گالیله و اعدام شدند و انسانها به مرور به چرایی پرداخته و همه چیز را ربانی نمی پنداشتند و این مرحله عقلانی و حاکمیت عقل و فلسفه را مرحله دوم مورد نظر کنت بود 

در مرحله سوم کنت اثبات گرایی و مشاهده و علمی شدن بسیار تمام جوامعرا در بر گرفت و چگونگی مورد بحث قرار گرفت و جوامع پیشرفت شگرفی داشتند 

و لذا از دید کنت جوامع تا به اثبات گرایی نگرویده اند نمی توانند توسعه پیدا کنند .

آگوست کنت

مراحل توسعه جامعه و پیشرفت هر جامعه از نظر کنت وی مراحل تاریخی را در نظر گرفته که در آن جوامع قدیم هر شیئ قدرت مندی را خدای خود می دانستند گروهی عقاب گروهی شیر و گروهی ماه و..... بهر حال در این جامعه ها همه چیز خیر و شر را خدایی می پنداشتند  که مرحله ربانی مورد نظر کنت می باشد و درین زمان عقل و مشاهده  کاربردی نداشته و همه چیز به خدا بستگی داشت 

ولی در مرحله متافیزیکی یا فلسفی کنت چرایی و علت هاو ... شروع شد قبل از دوره رنسانس که حتی بسیاری از دانشمندان همچون گالیله و اعدام شدند و انسانها به مرور به چرایی پرداخته و همه چیز را ربانی نمی پنداشتند و این مرحله عقلانی و حاکمیت عقل و فلسفه را مرحله دوم مورد نظر کنت بود 

در مرحله سوم کنت اثبات گرایی و مشاهده و علمی شدن بسیار تمام جوامعرا در بر گرفت و چگونگی مورد بحث قرار گرفت و جوامع پیشرفت شگرفی داشتند 

و لذا از دید کنت جوامع تا به اثبات گرایی نگرویده اند نمی توانند توسعه پیدا کنند .

آگوست کنت

نظر شخصی در مورد جامعه شناسی

غایت و هدف جامعه شناسی بهبود زندگی افراد و تکامل مناسبات و روابط اجتماعی افراد است و آگوست کنت اولین بار کلمه sociology را بکار برد و او تحولات و تکامل جامعه را در سه مرحله میداند 1- ربانی 2-متافیزیکی 3-اثباتی  و معتقد بود با پیشرفت بشر به مرور این علم پا گرفت و برای توصیف هر جامعه ما باید کاملا اوضاع و احوال همان روزگار را مد نظر قرار دهیم من گذری به تاریخ بزنم

عقیده ارسطو در مورد جامعه بسیاری از حقایق بتدریج حاصل می شود و از آنجا که جامعه به دو طبقه فقیر و ممتاز تقسیم می شود و طبقه فقیر از نظر تعداد افراد کثرت بیشتری دارند و طبقه دارا تعداد کمتر می باشند نتیجه آن جز پیدای حکومت اولیگارشی یعنی حاکمیت دیکتاتوری نخواهد بود .

قرون وسطی در طول تاریخ هزار ساله قرون وسطی جامعه نتوانست پیشرفت قابل توجهی داشته باشد 1- حاکمیت کلیسا و تعالیم بزرگان دین مسیح که هدف انان صرفا حقانیت مسیحیت  بود نه روشن کردن حقایق 2-آزادی بیان و استدلال در امور دینی وجود نداشت و به همین دلیل به اصطلاح اسکولاستیک معروف بود 

اسپنسر . عقیده اسپنسر در مورد دولت عقیده داشت که جامعه خودبخود در حال تکامل و پیشرفت است ونباید دولت دخالت کند و او دخالت دولت در اصلاحات اجتماعی مانع تکامل جامعه است و از پیشرفت جلو گیری می کند .او جامعه را به ارگانیسم بدن تشبیه می کرد 

 

 

 
  BLOGFA.COM